خیلی دلم گرفته


راه یافته

امروز خیلی حالم بده.دیروز صبح که خواهرم اینا و بچه های خواهر سومی خدافظی کردنو رفتن خونه شون(شهرستان)،حالا اون هیچی امروز صبح زود هم عمو کرمانی بی خبر گذاشته رفته.روی یه تیکه کاغذ نوشته بود"قربان غربت".ما هم تا قبلش به خیال اینکه مثل هر روز صبح رفته نون و شیر بگیره،هرچی منتظر شدیم دیدیم خبری ازش نیست.دیشب آقا جون با عصبانیت حرفی زد که البته بیشتر خطاب به منو داداشم بود ولی چون در جواب صحبت عموبود ،به خودش گرفته و فکر کنم اگه آخر شب نبود همون موقع می رفت.البته بابام ازین حرفا زیاد می زنه و ما هم فکر نمی کردیم اون به دل بگیره.ولی خب به قول مامان ،غربت دل نازکش کرده.خیلی دلم می سوزه براش.بخصوص وقتی یادم میفته که دیشب بدون اینکه موضع بگیره یا جلب توجه کنه خیلی مظلوم گوشیشو برداشتو رفت طبقه پایین.آخه هرشب آخر شب کلی رفتنشو طول می دادو یا صحبت می کرد یا با کانالای تلویزیون ور می رفت.خیلی سخته آدم جایی مهمون باشه و صاحبخونه دیکتاتور بازی در بیاره.من که از دست بابام خیلی ناراحتم.البته خودشم وقتی فهمید عمو رفته خیلی ناراحت شد و همه ش می خواست ثابت کنه که طرف سخنش(به عبارتی دادوبیدادش)اون نبوده.چه فایده دیگه رفتو معلوم نیست دفعه بعد کی ببینیمش.هرچی هم سعی کرد به داداش کوچیکه ثابت کنه این دختر به دردش نمی خوره راه به جایی نبرد.آخه خودشم تو جوونیش عاشق شده بود و اسیر غربت و غریبه ها.حالا هم پسرشو نوه هاش باهاش زندگی می کنن و زنشو به حال خودش رها کرده و خلاصه که زندگیش با این ازدواج به کلی زیر و رو شد.البته از نوع زلزله و نمی خواست داداش ما راه رفته اونو دوباره طی کنه.ولی مثل اینکه رسم روزگار اینه که هر کسی به شخصه سرش به سنگ بخوره.حالا امروز پدر عروس خانم برای تحقیق اومده بود و سر ظهر داداشو تو کوچه دیده بود و یه سر اومد خونه مون.خدا اخر عاقبتشو بخیر کنه.فعلا که عشق ،کور و کرش کرده.خواهرا و خواهرزاده ها هم عروسو نپسندیدن.خدا کنه دختره همون چیزی باشه که این میگه(که بعیده!)وبهتر از انتظارات ما باشه وتو این خونواده جابیفته و زندگیشون رونق بگیره.خدا به همه جوونا عقل بده



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





نوشته شده در یک شنبه 10 ارديبهشت 1391برچسب:,ساعت 17:6 توسط نوران| |


Power By: LoxBlog.Com